«شکر» درون لغت بـه معنای تصور نعمت درون ذهن و اظهار آن درون گفتار و کردار است.[۱]
شکرگزاری با قلب، گیاه ان د ارویی مفید برای صفر ا سودا زبان و عمل، درون روایـات اسلامـی نیز بـه همـین معنی آمده هست و امام صادق ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید: گیاه ان د ارویی مفید برای صفر ا سودا «مَنْ اَنعَمَ اللهُ علَیـهِ بنٍِ فَعَرَفها بِقلبِهِ فَقَد اَدّی شُکرها»[۲] هر نعمت خدا داده را با دل بشناسد، شکرش را ادا کرده است. گیاه ان د ارویی مفید برای صفر ا سودا و نیز مـی فرماید: «شکرُ النِِّ اجتِنابُ المحارِمِ و تمام الشُّکرِ قَولُ الرَّجلِ: الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمـینَ»[۳] شکر نعمت، دوری از کارهای حرام هست و شکر کامل، گفتنِ «الحمد للِّه ربِّ العالَمـینَ» است.
مراتب شکر
«سپاسگزاری» درون برابر خداوند نعمت گستر درون سه مرتبه انجام مـی پذیرد. گیاه ان د ارویی مفید برای صفر ا سودا قلب، زبان و عمل.[۴]
الف) شکر قلبی
قلب «سپاسگزار» همواره یـاد نعمت و بخشش «نعمت گستر» و بزرگداشت و تعظیم اوست و در برابر بزرگی و توجّه او اظهار کوچکی و نیـاز مـی کند و با تفکر درون کارهای بزرگ و مخلوقات گوناگون خدا و اراده خیررسانی بـه بندگانش، شگفتی خویش را ابراز مـی دارد و خضوع و خشوعش افزون مـی گردد.
ب) شکر زبانی
آن هست که شکرگزار بـه تمجید و ثناگویی و تسبیح و تهلیل «نعمت دهنده» مـی پردازد و در حد فکر و توان خود، او را مـی ستاید. همـینطور درون قالب «امر بـه معروف و نـهی از منکر» دیگران را نیز بـه اطاعت از او وا مـی دارد.
ج) شکر عملی
مرحله سوم شکر، سپاسگزاری عملی درون برابر «نعمت گستر» هست که «نعمت پذیر» حتما تلاش کند نعمتهای خدا را درون راه نافرمانی او بـه کار نگیرد، بلکه از آنـها به منظور اطاعت و عبادت او کمک بجوید.
تشویق بـه شکرگزاری
آیـات قرآنی و روایـات اهل بیت ـ علیـهم السّلام ـ بـه شکرگزاری سفارش و تشویق کرده و افراد سپاسگزار را ستوده اند کـه به برخی از آنـها اشاره مـی کنیم؛ قرآن کریم مـی فرماید:
«یـا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»[۵]
ایـانی کـه ایمان آورده اید از آن پاکیزه هایی کـه روزی شما کرده ایم بخورید و اگر خدا را مـی پرستید سپاسش را بـه جای آورید. و نیز مـی فرماید: «... وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ»[۶]
هر خواهان پاداش آن جهان باشد بـه او مـی دهیم و شاکران را پاداش خواهیم داد. علی ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید: «کُن فی السَّرّاءِ عَبْداً شکوراً وَ فی الضَّراءِ عَبداً صَبوُراً»[۷]
در گشایش و راحتی بنده سپاسگزار و در تنگنا و سختی بنده ای بردبار باش. امام صادق ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید: «در تورات نوشته است:ی کـه به تو نعمت داد، سپاسش گزار و هر از تو سپاسگزاری کرد، نعمتش بده. زیرا با سپاسگزاری نعمتها نابود نگردد و با ناسپاسی پایدار نماند. سپاسگزاری مایـه افزایش نعمت و ایمنی از دگرگونی است.»[۸]
الگوهای شاکران
در مـیدان سپاسگزاری، تعداد اندکی از بندگان صالح و خالص خدا، گوی سبقت را ربوده اند کـه برتر از همـه اولیـای خدا هستند، آن بزرگواران درون تمام عمر خویش لحظه ای از پروردگار خود غافل نماندند و همواره درون حال قدردانی و سپاسگزاری از او بوده اند. درون اینجا بـه ذکر چند نمونـه بسنده مـی کنیم:
۱) رسول خدا ـ صلی الله علیـه و آله ـ و اهل بیت ـ علیـهم السّلام ـ
رسول خدا ـ صلی الله علیـه و آله ـ درون همـه فضایل انسانی از دیگران برتر و در مقام سپاسگزاری نیز بنده ای بسیـار شاکر بود. امام باقر ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید: «روزی یکی از همسران پیـامبر ـ صلی الله علیـه و آله ـ بـه آن حضرت عرض کرد: خداوند گذشته و آینده تو را مشمول رحمت خویش قرار داده است. چرا اینقدر خود را درون زحمت عبادت مـی افکنی؟ حضرت پاسخ داد: آیـا بنده ای بسیـار شکر کننده نباشم؟»[۹]
اهل بیت ـ علیـهم السّلام ـ نیز همچون رسول خدا ـ صلی الله علیـه و آله ـ با همـه وجود خود سپاسگزار نعمتهای خدا بودند بطوری کـه خداوند سپاس آنان را پذیرفت و فرمود: «وَ کانَ سَعیُکُم مَشْکوراً»[۱۰] تلاش شما مورد قدردانی (و پذیرفته) است.
۲) حضرت نوح ـ علیـه السلام ـ
خداوند حضرت نوح ـ علیـه السلام ـ را با صفت «شکور» ـ یعنی بسیـار سپاسگزار ـ ستوده، مـی فرماید:
-->
--> «... اِنَّهُ کانُ عبداً شَکوُراً»[۱۱]
بحق، نوح بنده ای بسیـار سپاسگزار بود.
۳) حضرت ابراهیم ـ علیـه السلام ـ
حضرت ابراهیم ـ علیـه السلام ـ نیز از شاکران نمونـه قرآنی هست که درون مـیدان مبارزه با شرک و کفر یک تنـه درون برابر همـه ایستاد و با شکستن بتها، نظام توحیدی را بنیـان نـهاد، و از دریـای آتش نمرودیـان، ذرهّ ای نـهراسید و در راه تحکیم پایـه های دین خدا همـه نوع عذاب و شکنجه را بـه جان خرید. قرآن کریم آن حضرت را چنین مـی ستاید: « إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ * شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[۱۲] همانا ابراهیم چون امتی پاک بـه فرمان خدا بر پای ایستاد و از مشرکان نبود، سپاسگزار نعمتهای خدا بود، خداوند هم او را برگزید و به راه درست هدایتش کرد.
کفران نعمت
کفران نعمت بـه معنای پوشاندن و ندیده گرفتن نعمتهاست. خداوند، گرچه نیـازمند سپاسگزاری و عبادت ما نیست، ولی آنـها را از روی حکمت و مصلحت بر بندگان ضروری دانسته و در قرآن کریم بعد از نوید بـه سپاسگزاران، با ناسپاسان بی اعتنایی کرده، مـی فرماید: «وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»[۱۳] آنکه سپاسگزاری کند سپاسش بـه نفع خود اوست و هر کـه کفران ورزد، خداوند بی نیـاز و ستوده است. با اینکه خداوند از سپاس و تشکر نعمت پذیران بی نیـاز هست و بزرگوارتر از آن هست که ناسپاسان را محروم سازد، ولی «کفران نعمت»، خود، سبب برخی از ناهنجاری ها مـی شود کـه در زیر مـی آید:
۱) پستی
انسان ناسپاس، پستی و بی کفایتی خود را اثبات مـی کند. چرا کـه عقل و وجدان انسان مـی گوید کـه نعمت پذیر حتما سپاسگزار باشد و زیر پا گذاشتن داوری عقل و وجدان ازانی سر مـی زند کـه در پستی و بی ارزشی بـه حدّ حیوانیت رسیده؛ بلکه پست تر شده اند. امام زین العابدین ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید:
«اگر خداوند مردم رابه احسان های پی درپی مشغول کند و نعمت شایـان بدانان ببخشد، ولی راه شناخت حمد و سپاس را بر آنان ببندد، آنان از احسانش بهره مند مـی گردند ولی ثنایش نمـی گویند و به روزی فراوان او مـی رسند و سپاسش نمـی گویند؛ اگر مردم چنین شوند از مرز انسانیت گذشته بـه مرز حیوانیت مـی رسند و آنگونـه مـی شوند کـه قرآن فرموده: آنان چون حیوان، بلکه راهی پست تر از حیوانیت را برگزیده اند.[۱۴]
۲) زوال نعمت
کفران نعمت، سبب بی ثباتی و ناپایداری نعمت ها مـی گردد و خیر و برکت را از بین مـی برد. همانطور کـه سپاسگزاری سبب بقای آن مـی شود. امام صادق ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید:
لا زَوالَ للنَّعماءِ اذا شَکَرتَ و لا بَقاءَ لَها اِذا کَفَرْتَ»[۱۵]
اگر سپاسگزاری کنی نعمت ها پایدارست و اگر کفران ورزی، دیری نمـی پاید.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند
۳) کم شدن احسان و نیکی
اثر دیگر کفران نعمت، رخت بستن خیر و احسان از جامعه است، چرا کـه ناسپاسی، صاحبان نعمت را دلسرد کرده، از انعام و بخشش باز مـی دارد. سنّت خداوند نیز چنین هست که اگر بندگان کفران نعمت ورزند از فضل و احسانش بکاهد. امام صادق ـ علیـه السلام ـ مـی فرماید:
«لعَنَ اللهُ قاطعی سَبیلِ المعرُوفِ. قیلَ: و ما قاطِعوُا سَبیلِ المعرُوف؟ قالَ: الرَّجُلُ یُصنَعُ الیـهِ المعروُف فیَکفُرُهُ فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن اَن یصنَعَ ذلکَ إلی غَیرهِ»[۱۶]
نفرین خدا بر آنان کـه راه خیر و خوبی را مـی بندند، پرسیدند: چهانی چنین اند؟ فرمود:ی کـه به او خوبی مـی کنند و او کفران مـی ورزند، آنگاه صاحب نعمت بـه دیگری احسان نمـی کند.
0) عقوبت سریع
1)
اثر ناهنجار دیگر کفران نعمت، تسریع درون شکنجه و عقوبت کافر نعمت است. رسول خدا ـ صلی الله علیـه و آله ـ فرمود:
«اَسرعُ الذُّنوبِ عُقُوبَهً کُفرانُ النِِّ»[۱۷]
سریع ترین گناهان درون عقوبت،کفران نعمت است.
۵) رفتن بـه دوزخ
آخرین برداشتی کـه کافِرِ نعمت از محصول خود مـی کند، رفتن بـه دوزخ سوزنده است، زیرا او با پوشاندن نعمت های خدا و نادیده گرفتن احسان بندگان او از راه خدا منحرف گشته و قدم درون راه ستم مـی نـهد کـه پایـانی جز جهنّم نخواهد داشت. این سرانجامـی هست که قرآن بـه آنان نشان داده است:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ»[۱۸]
آیـا ندیده ایـانی را کـه نعمت خدا را بـه کفر بدل ساختند و مردم خود را بـه دیـار هلاکت بردند، آنان بـه قرارگاه بد، دوزخ، داخل مـی شوند.
[۱] . مفردات راغب، ص ۲۶۵، واژه شکر.
[۲] . اصول کافی، ج ۲، ص ۷۹، اسلامـیه.
[۳] . همان،ص ۷۸.
[۴] . اقتباس از بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۲.
[۵] . بقره (۲)، آیـه ۱۷۲.
[۶] . آل عمران (۳)، آیـه ۱۴۵.
[۷] . شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۶۰۲.
[۸] . اصول کافی، ج ۲، ص ۷۷.
[۹] . اصول کافی، ج ۲، ص ۷۷.
[۱۰] . انسان (۷۶)، آیـه ۲۲.
[۱۱] . اسراء (۱۷)، آیـه ۳.
[۱۲] . نحل (۱۶)، آیـات ۱۲۰ ـ ۱۲۱.
[۱۳] . لقمان (۳۱)، آیـه ۱۲.
[۱۴] . صحیفه سجادیـه، دعای اول.
[۱۵] اصول کافی، ج ۲، ص ۷۷.
[۱۶] . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۳۹.
[۱۷] . وسائل الشیعه،ج ۱۱، ص ۵۴۱.
[۱۸] . ابراهیم (۱۴)، آیـات ۲۸ ـ ۲۹.
معنای شکر[ویرایش]
شکر درون لغت بـه معنای شناخت نعمت و سپاسگزاری از منعم است. [۱] [۲] جوهری [۳] شکر و ثنای الهی را انجام اعمال نیک درون برابر منعِم دانسته است. نیز آن را با استناد بـه آیۀ۹ سورۀ انسان، شُکور نامـیدهاند. [۴] [۵] [۶] [۷] برخی عرفا، [۸] [۹] درون کنار شکر لغوی، از شکر عرفی نیز ناماند. شکر لغوی اعم از شکر عرفی است، چرا کـه هم شکر و سپاس خدا و هم غیر او را درون بر مـیگیرد، اما شکر عرفی فقط بـه معنای تشکر ازنعمتهای الهی است. یعنی، بین این دو نوع شکر نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است.
ارکان شکر[ویرایش]
یکی از ارکان اساسی درون معنای شکر، شناخت و معرفت نعمت است، زیرا راهی هست برای معرفت منعِم [۱۰] [۱۱] یعنی وقتی بنده دانست کـه هر نعمتی فقط از جانب خداست، درون واقع او را شکر کرده است. [۱۲] [۱۳] لذا، عزالدین کاشانی [۱۴] آن را نقطۀ آغاز شکر دانسته هست و دیگر عرفا [۱۵] [۱۶] دانستن نعمت از خدا را اصل شکر دانستهاند. بر این اساس، شکر، رؤیت منعِم هست نـه رؤیت نعمت [۱۷] [۱۸] [۱۹] خواجه عبدالله انصاری [۲۰] بـه معانی سهگانۀ معرفت نعمت و قبول نعمت و ثنای آن، و غزالی [۲۱] بـه علم، حال (شادمانی قلبی از نعمت) و عمل، کـه در واقع هر دو نوع معنا بر هم منطبقاند، اشاره کردهاند. برخی عرفا [۲۲] [۲۳] شکر نعمت را مشاهدۀ بخشش همراه با نگهداشت حرمت، و برخی دیگر [۲۴] [۲۵] آن را اعتراف بـه نعمتِ منعِم و اقرار بـه ربوبیت او همراه با خضوع و فروتنی معنا کردهاند.
انواع شکر[ویرایش]
عرفا شکر را بـه سه بخش زبانی، قلبی (علمـی) و عملی تقسیم مـیکنند [۲۶] [۲۷]. شکر زبانی اعتراف بـه نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت از منعم هست [۲۸] [۲۹] [۳۰] قشیری و جیلانی [۳۱] [۳۲] شکر قلبی را با عبارت ِملازمت بر بساط شـهود با نگاه داشت حرمت، تعریف کردهاند. عزالدین کاشانی [۳۳] اعتراف قلبی وزبانی را کمال شکر و ابن عربی [۳۴] شکر علمـی یـا قلبی را «حق الشکر» دانستهاند. عرفا [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] شکر عملی را با اعضا و جوارح مـیسر دانستهاند کـه به معنای بهکار بردن نعمتهای الهی درون جهت اطاعت خدا و عصیـان ن بهوسیلۀ آنـهاست، به-طوری کـه شکر هر عضو حتما متناسب با آن هدفی باشد کـه برای آن آفریده شده است. نیز از جنید نقل کردهاند: «شکر، نافرمانی ن خدا بـه وسیلۀ نعمتهایش مـیباشد». [۳۹]
شرط شکر[ویرایش]
غزالی [۴۰] صرف نعمت درون جهت طاعت را شرط شکر دانسته و نیز از نظر او [۴۱]شکر تعظیم و بزرگداشت منعم است، اما این تعظیم حتما همچون حائل و مانعی او را از معصیت و نافرمانی منعِم بازدارد.
ابن عربی [۴۲] آیۀ ۱۳سورۀ سبا [۴۳] را دلیلی بر شکر عملی دانسته است.
برخی از عرفا [۴۴] [۴۵] [۴۶] شکر (عملی) را بر دو نوع تقسیم کردهاند: شکر عوام «بر خوردنیها و پوشیدنیها»، وشکر خواص «بر واردات قلبی و معنوی بر قلوب». عبدالرزاق کاشانی [۴۷] شناخت نعمت، قبول و عمل بـه آن را شکر عامـه و اشتغال بـه شـهود را بـه جای شکر، شکر خاصه دانسته است. [۴۸] [۴۹]
انواع شاکرین[ویرایش]
بر اساس تقسیمات سه گانۀ شکر، شاکران نیز بر سه قسم هستند:عالِمان، عابدان و عارفان. عالمان با گفتارشان، عابدان با افعالشان و عارفان با ایستادگی بر اعتقادشان نسبت بـه پروردگار، او را شکرمـیگویند، چرا کـه آنان همـه چیز را از خدا مـیدانند و هر آنچه انجام مـیدهند طاعت و عبودیت هست [۵۰] [۵۱] [۵۲] اموی [۵۳] از قول برخی اهل تحقیق، علم بـه ناتوانی درون شکر را شکر عارفان نامـیده است. تقسیمات دیگری نیز به منظور شاکر ذکر شده است، از جمله: مبطِلان و محِقّان [۵۴] و شاکران بـه قهر و شاکران بـه لطف [۵۵]
شکر عملی از نظر عرفا[ویرایش]
عرفا شکر را نعمت و توفیقی از جانب خدا مـیدانند کـه مانند هر نعمت دیگری حتما شکر آن بـه جا آورده شود. بر این اساس، شکرِ حق ممکن نیست، زیرا بنده به منظور هر نعمتی کـه از جانب خدا بـه او مـیرسد حتما تا بینـهایت شکر کند و این خارج از طاقت بشر است. درون نتیجه، عرفا معتقدند کـه آگاهی بـه عجز و ناتوانی درون ادای شکر الهی، خود شکری دیگر هست [۵۶] [۵۷] [۵۸] درون تأیید این مطلب اغلب عرفا [۵۹] [۶۰] بـه گفتگوی حضرت داود علیـه السلام با خدا اشاره کردهاند، کـه داود علیـه السلام گفت: «خدایـا چگونـه شکر تو را بـه جای آورم درون حالی کـه هر شکر، نعمتی هست از جانب تو بر من و خود محتاج شکری دیگر (شکرِ شکر) ؟» خداوند فرمود: «الآن، مرا شکر کردی.» از نظر روزبهان بقلی شیرازی [۶۱] شکر خدا هرگز امکان پذیر نیست، چرا کـه شکر بـه معنای معرفت پیدا هست و معرفت یـافتن یعنی محیط شدن، و محیط شدن بر خدا غیر ممکن است، چون او قدیم هست و ما حادث و شکر حادث بر قدیم ممکن نیست.
حقیقت شکر[ویرایش]
بروسوی [۶۲] رؤیت عجز از شکر را حقیقت شکر بهشمار آورده است. برخی دیگر از عرفا [۶۳] [۶۴] [۶۵] حقیقت شکر را «ثنای محسن با ذکر احسانش» دانستهاند. بـه این معنا کـه بنده با بـه یـاد آوردن احسان (نعمت) خدا بـه او، پروردگارش را مـیستاید و لذا نقشبندی [۶۶] بنده را شَکور نامـیده است. از نظر سهروردی [۶۷] حقیقت شکر آن هست که بنده هر آنچه را کـه خدا برایش اقتضا کرده هست نعمت بشمارد، حتی اگر بـه حکمت آن آگاه نباشد.
وجه دیگری کـه در تأویل عبارت «ثنای محسن با ذکر احسانش» وجود دارد، شکری هست که خداوند درون مقابل شکر بنده بهجا مـیآورد و آن با قبول اطاعت بنده و نعمت بـه اوست، [۶۸] [۶۹] [۷۰] لذا خداوند را نیز شَکور نامـیدهاند [۷۱] [۷۲] [۷۳] و برخی شکر خدا از بنده را، پاداش زیـاد درون برابر عمل اندک دانستهاند [۷۴] [۷۵] [۷۶] تعبیر عین القضاه [۷۷] از شَکور این هست که هر گاه بنده خود را درشکر پروردگار عاجز ببیند، خداوند بـه نیـابت از او، خود را شکر مـیگوید و در این باره گفته-اند: «شکرتُ الرب بالرب»، یعنی پروردگار را بـه وسیلۀ پروردگار شکر کردم. از نظر فخر رازی، [۷۸] شکرو سپاس بنده به منظور نعمتهای متناهی دنیوی، شکری غیر متناهی هست که با لفظ «الحمدلله» ادا مـیشود و این حمد مستحق پاداشی غیر متناهی (ثواب ابدی و خیر سرمدی) از سوی خداست.
اصطلاحات همخویشاوند شکر[ویرایش]
از اصطلاحات نزدیک بـه شکر، حمد و ذکر و صبر است. اگر چه شکر و حمد از نظر لغوی مترادفاند، ولی عرفا تفاوتهایی بین آنها قائل شدهاند.
نسبت شکر با حمد[ویرایش]
از نظر تهانوی [۷۹] رابطۀ بین شکر وحمد، عموم و خصوص من وجه است، زیرا از جهتی (از نظر متعلّق) حمد اعم از شکر و از جهتی (از نظرمورد) شکراعم ازحمد است. برخی دیگر [۸۰] [۸۱] [۸۲] فقط بـه جهتِ عمومـیت حمد نسبت بـه شکر توجه کردهاند، زیرا شکر و سپاس فقط درون برابر نعمتهاست، اما حمد بـه نعمت وغیر نعمت تعلق مـییـابد. به منظور نمونـه، مولوی [۸۳] زیبایی و شجاعت را مثال زده هست که این امور، مورد حمد و ستایش واقع مـیشوند و نـه مورد شکر. استدلال فخر رازی [۸۴] این هست که حمد بـه معنای ثنای منعِم بر تمام نعمتهایی هست که از وی صادر شده و به غیر رسیده است، اما شکر فقط بـه آن دسته ازنعمتهایی تعلق مـیگیرد کـه شاکر از آن بهرهمند شده است. غزالی [۸۵] حمد را از امثال تسبیح و تحلیل، و ثنا وستایش و شکر را از امثال صبر و تفویض دانسته است. نیز درون تفاوت حمد و شکر، حمد را بر دفع بلاها وشکر را بر وصول نعمتها از جانب خدا دانسته اند [۸۶] [۸۷] البته بـه سبب نزدیکی معنای حمد و شکر، گاه بـه یک معنا نیز بهکار مـیروند کـه حدیثی از پیـامبراکرم گواه این مطلب است. آن حضرت اولینانی را کـه وارد بهشت مـیشوند، حمد کنندگان (حمادون) دانسته و در معرفی این افراد، بـه شاکر بودن آنان درون هر حال (سختی و آسایش) اشاره فرمودهاند [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱]
نسبت شکر با صبر[ویرایش]
بیشتر عرفا درون نسبت بین شکر و صبر، بـه فضیلت شکر بر صبر رأی دادهاند [۹۲] [۹۳] [۹۴] ولی عزالدین کاشانی [۹۵] صبر را مقدّم بر شکر دانسته و گفته است: «از آن جهت کـه ثمرۀ صبر جمـیل، ثواب جزیل هست و ادای شکر بر حصول این نعمت، لازم و واجب، مقام شکر تالی مقام صبر آمد.» غزالی، [۹۶] ضمن بررسی رابطۀ این دو از جهات گوناگون، گاه بـه تساوی مقام صبر و شکر و گاه بـه برتری هر کدام بر دیگری رأی داده است. به منظور مثال، وی با استناد بـه حدیث «الصبر حال الفقیر و الشکر حال الغنی»، فضیلت صبر را بر شکر اثبات کرده و بر این مطلب تصریح نموده کـه این مقام (برتری صبر بر شکر) به منظور اقناع عوام است، اما به منظور اهل علم و تحقیق کافی نیست و با اشاره بـه معانی سه گانۀ شکر (علم، حال و عمل) تساوی مقام شکر و صبر یـا برتری شکر بر صبر را ثابت کرده است. وی درون منـهاج العابدین [۹۷] با استناد بـه آیۀ ۱۳ سورۀ سبا [۹۸] [۹۹] و آیۀ ۱۰ سورۀ زمر [۱۰۰] (انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب: صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریـافت مـیدارند)، بـه بیـان دیدگاههای دیگران درون فضیلت شکر یـا صبر پرداخته و سپس استدلال خود را دربارۀ تساوی مقام صبر و شکر چنین بیـان کرده هست که وقتی محنت و بلایی بـه بنده مـیرسد، اگر بنده بر آن صبر کند درون واقع شاکر است، زیرا درون جهت تعظیم خداوند تعالی و فرمانبرداری او از جزع خودداری کرده، و این عین شکر است. از سوی دیگر، اگر شاکر، نفس خود را بـه شکر وادارد و بر طاعت، صبرکند، درون حقیقت صابر است. درون نتیجه، صابر شاکر وشاکر صابر هست [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶]
مراتب شکر[ویرایش]
عرفا به منظور شکر، وجوه و مراتبی نیز ذکر کردهاند. خواجه عبدالله انصاری [۱۰۷] سه درجه به منظور شکر قائل است: شکر بر مَحاب (امور دوست داشتنی)، شکر بر مکروهات (بدیها و زشتیها) و سومـین مرتبۀ شکر کـه در مراتب بالای آن روی مـیدهد، استغراق درون مشاهدۀ منعِم است، بـه گونـهای کـه شاکر را از مشاهدۀ نعمت بازدارد. بالاترین مرتبۀ این نوع شـهود، شـهود منعِم از سر تفرید هست و درون این حالت، سالک بـه مقامـی مـیرسد کـه نـه نعمت و نـه شدت، هیچکدام، را غیر از خدا مشاهده نمـیکند. اگر چه عرفا [۱۰۸] [۱۰۹] از جهات گوناگون بـه بحث از درجات و مراتب شکر پرداختهاند، اکثر آنان [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲] دربارۀ کاملترین نوع شکر- کـه شکر بر شکر هست -اتفاق نظر دارند [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷]
· شکر
علمـی کـه قصد شکرگزاری دارد سزاوار هست بداند کـه نعمت های همگی از جانب خداست و واسطه ها همگی مسخّر اراده او هستند …
· شکر
شکر درون لغت بـه معنای تصور نعمت درون ذهن و اظهار آن درون گفتار و کردار است.
· معجزه شکر
خداوند متعال درون یکی از کلیدی ترین آیـات قرآن کریم و درست هنگامـی کـه از خلقت انسان سخن مـی راند بـه روشنی انسان ها را …
· شیر و شکر
به بهانـه روشنفکری دینی
· ریـا فرار از معامله با خدا
تمامـی مباحث اخلاق مثل حلقه های زنجیری هستند کـه به هم متصلند؛ گرچه صورت ظاهر، هر بحث مجزاست، اما درون حقیقت تمامـی …
· درون چه اموری مـی توان بـه خدا توکل کرد؟
تقویت روحیـه مؤمنان از برکات توکل هست که خداوند بدان اشاره کرده هست که چگونـه بندگان را بـه جهت توکل از شکست باز مـیدارد …
· استخاره و توان معنوی شخص
استخاره کننده حتما به نتیجه استخاره راضی و خشنود باشد، گرچه ظاهراً خوشایند او نباشد زیرا خداوند آگاه بـه خیر و شر …
· گامـی بـه سوی فهم دقیق قرانی از توکّل
در مقالهٔ حاضر توکل و اعتماد به خدا درون امور زندگی بـه عنوان یک ویژگی سودمند درون کنار آمدن با مشکلات، مقاومت …
مطالب مرتبط
· افسانـهها بـه چه کار ما مـیآیند
چند نکته درون حاشیـه «ماجراهای نارنیـا»
· نگاهی بـه دایره زنگی
اینجـا تهــران است؛ و نگاه فیلمسازان اجتماعی ما حتما آیینـه تمام نمایی از زندگی معاصر جامعه شـهری باشد.مدت ها هست …
· نـه بـه بدی باقی آثار!
نقدی بر فیلم کلاهی به منظور باران
· گلزار را نبینید، فیلم را ببینید!
گفتگو با قاسم جعفری کارگردان فیلم «مجنون لیلی»
· اینجا تهران است!
«دایره زندگی» حاصل مبارک و خجسته دیگری هست از تلاش به منظور فیلمسازی جذاب و سرگرم کننده به منظور تماشاگر و در عین حال گنجاندن …
· طالعبینی ۲۱ اردیبهشت ماه ۹۲شما درون زندگی تان فردی مثبت بین هستید بـه همـین دلیل با تمام مشکلاتی کـه پیش مـیایند بـه راحتی مقابله مـیکنید و هیچ اتفاقی هر چند خیلی بزرگ باشد نمـیتواند مانع شما شود.
· آخرین مـهلت کاندیداهای شاخص دو جناح/ گمانـه زنی از ثبت نام سه مقام بلند پایـهبا آغاز پنجمـین روز از ثبت نام داوطلبان یـازدهمـین دوره انتخابات ریـاست جمـهوری مـهلت ثبت نام ها بـه پایـان مـی رسد و داوطلبان تنـها که تا ساعت ۱۸ امروز فرصت دارند کـه نام خود درون رقابتهای ریـاست جمـهوری ثبت کنند.
· آخرین اخبار ثبتنام انتخابات ریـاستجمـهوریپنجمـین روز فرایند ثبتنام از نامزدهای یـازدهمـین دوره انتخابات ریـاستجمـهوری ساعت ۸ صبح امروز آغاز شد. آنچنان کـه مصطفی محمدنجار و حسنعلی نوری گفتهاند، درون روز اول ۷۵ نفر، درون روز دوم ۶۷ نفر، درون روز سوم ۹۹ نفر و در روز چهارم ۱۲۳ نفرداوطلب ورود بـه پاستور، بـه خیـابان فاطمـی رفتند که تا در یـازدهمـین دوره انتخابات ریـاستجمـهوری ثبتنام کنند.
· ناراحتی قلعهنویی/ سرمربی استقلال با خبرنگاران مصاحبه نکردامـیر قلعهنویی کـه در جشن قهرمانی استقلال حاضر نشده بود بعد از پایـان مراسم حاضر بـه گفتگو با خبرنگاران نشد.
· بلاهایی کـه سر موهای خود مـیآوریمبا اینکه نگهداری از مو کار دشواری نیست اما بعضی وقت ها کارهایی با موهای خود مـی کنیم کـه به جای رسیدگی، موجب آسیب دیدن آنـها مـی شوند و خودمان هم از آن خبر نداریم. درون اینجا راه های جلوگیری از این آسیب ها را معرفی کرده ایم.
شکر و سپاس بـه معنا و مفهوم تصور نعمت و اظهار آن (مفردات راغب اصفهانی ص ۴۶۱ واژه شکر) و بهره گیری درست و بهینـه از نعمت درون مسیر کمالی هست که شخص نعمت دهنده از وی خواسته است. شخصی کـه کتابی را بهی مـی بخشد انتظار آن را دارد کـه شخص گیرنده آن را بخواند و از فواید آن بهره برد و در زندگی از آن استفاده کند و دست کم از آن لذتی ببرد.
شکوفایی استعدادها و به فعلیت درآمدن قوای بالقوه انسان نیـازمند زمـینـه مناسب و مقتضیـات لازم است.
شکر خداوند سبحان و تشکر ازانی کـه خدمتی بـه ما کرده اند مـی تواند زمـینـه مناسب بیرونی را به منظور شکوفایی استعدادها و قوای انسان فراهم سازد.
در این مقاله نویسنده کوشیده هست تا براساس آیـات قرآن مجید ارتباط شکر و شکوفایی را مطرح سازد.
مطلب را با هم از نظر مـی گذرانیم:
معنی و مفهوم شکر
شکوفایی بـه معنا و مفهوم اظهار و ابراز سرمایـه ها و داشته های باطنی و درونی است. شکفتن شکوفه های طبیعت زمانی اتفاق مـی افتد کـه همـه گونـه شرایط و مقتضیـات به منظور بروز آن فراهم شده باشد و از نظر درونی گیـاه بـه بلوغ رسیده و نمو و رشد کاملی را طی کرده باشد و از نظر شرایط بیرونی درون موقعیتی قرار گیرد کـه بتواند آثار و ثمرات درونی را بـه شکل شکوفه ها و در نـهایت بر و مـیوه های متنوع بروز و ظهور دهد.
از سوی دیگر شکر و سپاس بـه معنا و مفهوم تصور نعمت و اظهار آن (مفردات راغب اصفهانی ص ۴۶۱ واژه شکر) و بهره گیری درست و بهینـه از نعمت درون مسیر کمالی هست که شخص نعمت دهنده از وی خواسته است. شخصی کـه کتابی را بهی مـی بخشد انتظار آن را دارد کـه شخص گیرنده آن را بخواند و از فواید آن بهره برد و در زندگی از آن استفاده کند و دست کم از آن لذتی ببرد. اما اگر شخص کتاب را درون گوشـه ای بیندازد درون حقیقت نـه تنـها بـه بخشنده کتاب اهانت کرده هست بلکه از نعمت درون مسیر درست و کمالی آن سود نبرده است. از این رو گفته اند کـه شکر نعمت استفاده و بهره گیری درست آن است. بخشنده نعمت نـه تنـها بهره مندی شخص را همان سپاس مـی داند بلکه دوباره کتابی دیگر را درون اختیـار شخص مـی گذارد و از این کـه گیرنده بـه خوانش آن اقدام مـی کند شادان و خشنود مـی شود بلکه این را سپاس واقعی مـی شمارد حتی اگر گیرنده بـه زبان و یـا بـه شکل دیگری از او تشکر نکند و سپاسگزار وی نباشد ولی همـین استفاده درست و کمالی را عین سپاس و تشکر مـی شمارد و در درون خشنود و راضی است.
اگر انسان از نعمت ها و سرمایـه های وجودی کـه خداوند بـه او بخشیده و عنایت کرده هست به درستی و در مسیر کمالی کـه مسیر هدایت و رشد و تقرب هست استفاده کند زمـینـه ها و شرایط بهتر و بیش تری را فراهم مـی آورد و روز بـه روز بر شکوفایی خود مـی افزاید. هر جامعه نیز این گونـه هست و شکر و سپاس نعمت ها و داشته ها و سرمایـه ها بـه او کمک مـی کند که تا به شکوفایی بهتر و بیش تر برسد و رشد و شکوفایی معنوی و مادی را تجربه کند و مؤلفه های دوگانـه سعادت و خوشبختی یعنی آرامش و آسایش را فراهم آورد.
قرآن درون آیـاتی چند بـه این مسأله اشاره کرده هست و ارتباط تنگاتنگی مـیان شکر و شکوفایی مـی یـابد. این ارتباط مـیان امور تکوینی و تشریعی مانند تأثیر کلمات بر کلمات وجودی چون دعا و نیـایش بر بارش باران امری ثابت است؛ بنابراین ارتباط مـیان امور تکوینی امری قطعی و یقینی است.
مؤلفه های شکر
شکر چنان کـه گفته شد بـه معنای شناخت احساس و نشر آن (لسان العرب، ابن منظور ج ۷ ص ۱۷۰) و به تعبیر راغب اصفهانی تصور نعمت و اظهار آن است. این دو مؤلف بـه نام درون حوزه ادبیـات عربی شناخت و تصور نعمت را بـه عنوان یکی از دو مولفه شکر مطرح مـی کنند. بـه این معنا کـه شناخت نعمت و تصور و آگاهی از نعمت بودن یکی از پایـه های اساسی شکر است. شخص مـی بایست از این کـه چیزی چون کتاب کـه به وی بخشیده شده هست نعمتی هست و چه فواید و
ثاری به منظور او خواهد داشت؟ آگاهی و شناخت داشته باشد که تا متأثر از آن عمل کرده و از بخشنده تشکر و سپاسگزاری کند. بـه این معنا کـه به شناخت و آگاهی از آن چیز و نعمت بـه وی کمک مـی کند از آن بـه درستی بهره گیرد. اگر بـه کودکی کتابی داده شود از آن جایی کـه هیچ شناختی نسبت بـه آن ندارد آن را پاره کرده و دور مـی ریزد و یـا بخشیدن رایـانـه بهی کـه رایـانـه را نمـی شناسد همانند بخشیدن یک جعبه است. زمانی شخص ارزش کتاب و رایـانـه را مـی داند کـه از کاربردهای آن آگاهی داشته باشد و ارزش آن را بشناسد و بداند. آن گاه هست که شخص از بخشنده آن تشکر مـی کند.
مولفه دوم تشکر نشر و اظهار آن است. اظهار آن امری هست که مـی تواند بـه اشکال مختلف انجام پذیرد. بسیـاری از مردم با این بخش آشنا هستند و از این روست کـه دست کم متوقع و منتظر تشکر زبانی و اظهار هدایـا و بخشایش خود از سوی گیرنده هستند و خود نیز این گونـه درون برابر هر نعمت و بخششی تشکر مـی کنند. درون جشن های زادروز کودکانی کـه هدیـه ای مـی آورند دوست دارند کـه کودکی کـه آن را مـی گیرد هدیـه را باز کند و از او بـه این شکل تشکر شود و شادی و ذوق زدگی را درون دوست خود بنگرد.
با بیـان این مطلب روشن شد کـه تشکر مـی تواند بـه شکل های مختلف انجام پذیرد. دست کم سه شکل و گونـه به منظور تشکر و سپاس از سوی زبان شناسان و روان شناسان و علمای اخلاق شناسایی و بیـان شده است.
مراتب شکر
راغب اصفهانی کـه در حوزه فرهنگ قرآن صاحب نظر و استاد بزرگی هست به گونـه ای کـه علامـه طباطبایی درون هر واژه ای بـه کتاب مفردات الفاظ القرآن وی رجوع مـی کند، درون این باره مـی نویسد: شکر بر سه قسم است:
۱) شکر قلبی کـه یـادآوری نعمت است؛
۲) شکر زبانی کـه سپاسگزاری و ستایش بر نیکی احسان کننده و صاحب نعمت است؛
۳) شکر سایر اعضای بدن کـه به کارگیری و صرف آن درون جای خود است.
اگر تنـها دعایی کـه در تمام عمر بر زبان مـی آورید "خدایـا شکر" باشد، همـین کافی است. "مایستر اکهارت"
جوهر اصلی تمام هنرهای عالی و زیبا، درون شکر کزاری است. "فردریک نیچه"
هیچ عملی به منظور ذهن خوشایندتر از شکرگزاری نیست. این کار با چنان رضایت درونی کاملی توﺃم هست که صرفا ًبا عملکرد وظیفه پاداش داده مـی شود. "ژوزف ادیسون"
از آنجا کـه همـه ی موارد درون پیشرفت شما دخیل هستند، حتما همـه ی موارد را ضمـیمـه شکرگزاری خود کنید. "والاس والتز"
شکرگزاری مظهر روح و روان شریف است. "ایسوپ"
هیچ چیز قابل احترام تر از قلبی شاکر نیست. "لوسیس آنتوس سنکا"
افرادی کـه صادقانـه خدا را بابت آنچه درون تخیل خود دارند شکر مـی کنند، ایمان واقعی دارند. آنان ثروتمند مـی شوند و موجبات خلق هر آنچه را مـی خواهند، فراهم مـی آورند. "والاس والتز"
شکرگزاری چیزی شگفت انگیز است. باعث مـی شود هر آنچه به منظور دیگران عالی است، نصیب ما هم بشود. "ولتر"
شما بجز لذت و شکرگزاری، هیچ انگیزه ای به منظور هیچ چیزی ندارید. "بودا"
آدم عاقل بابت آنچه ندارد عزا نمـی گیرد، بلکه بابت چیزهایی کـه دارد شادمان است. "اپیکتتوس"
منبع : راز شکرگزاری / راندا برن / نفیسه معتکف
==============
شکر درون قرآن و منابع اسلامـی
شکرگزاری بدرگاه الهی از مـهمترین خصوصیـات انسان است. گرچه نعمتها و فضل پروردگار بسیـار زیـاد مـی باشد و قابل احصاء نیست امّا همـین معرفت و شناخت کـه بشر بداند از شکر الهی عاجز هست مقدمـه ای بر رویش این فرهنگ درون وجود او خواهد بود. بـه قول شاعر:
فضل خدای را کـه تواند شمار کرد
یـا کیست آنکه شکر یکی درون هزار کرد
بنده همان بـه که زتقصیر خویش
عذر بـه درگاه خدای آورد
ورنـه سزاوار خداوندیش
نتواند کـه به جای آورد
ثناگویی درون برابر نعمت و بخشش را شکر گویند. چنانچه قرآن درباره حضرت ابراهیم مـی فرماید: «شاکراً لان و هداه الی صراط مستقیم(1)؛چون حضرت ابراهیم نسبت بـه نعمت های الهی شکرگزار بود و در این راه ایستادگی کرد و از مشرکان اعراض نمود، خداوند وی را بـه عنوان رسول خویش برگزید و به راه راست هدایت کرد.»
هم چنین وقتی کـه حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را درون سرزمـین بی آب و علف مکه قرار داد با خداوند راز و نیـاز کرد کـه ای پروردگار ما: برخی از فرزندانم را بـه وادی بی آب و علف نزدیک خانـه گرامـی تو جای دادم که تا نماز بگذارند بعد ای خداوند متعال دلهای مردمان را چنان کن کـه بسوی آنـها مـیل کنند و از هر ثمره ای روزیشان ده باشند کـه سپاس گذارند.(2) درون این آیـه کـه ترجمـه آن گذشت حضرت ابراهیم درون دعای خویش بر شکر و سپاسگزاری بر نعمتهای الهی تأکید مـی ورزد. همانگونـه کـه یـادآوری نعمت و اظهار آن را شکر گویند. فراموش نمودن نعمت و غفلت از آن و تفکر ن درخصوص منعم، خود کتمان حقیقتی هست که معادل کفر محسوب مـی شود.
شکر مراتب و درجاتی دارد، تشکر بـه قلب و اعماق روح و روان و تذکر بـه آنچه اعطاء شده است، جاری ساختن بر زبان و ثناگویی منعم، بروز شکر بر جوارح و اعضاء بـه نحوی کـه انسان درون حد توان بتواند از قوای خود درون جهت مصالح و اموری کـه رضایت الهی درون آن نـهفته هست اقدام نماید.
در منابع اسلامـی شکر را اینگونـه معرفی کرده اند: ثناگویی و سپاسگزاری بر زبان آوردن الفاظ نیست کـه بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویی مرحله ای بالاتر و رتبه ای ژرف تر دارد. انسان شاکر درون فیض هستی و سرچشمـه رحمت و نعمت الهی تفکر مـی کند و از رهگذر این اندیشـه بـه باوری مـی رسد کـه رشته هستی او را بـه طور عملی و عینی بـه بارگاه پروردگار ربط مـی دهد چنین تفکر و باوری موجب مـی شود کـه انسان حتی لحظه ای از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهای خویش را بـه عبث نگزارند و از تلاش درون جهت تزکیـه و سبقت درون تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و برای نیل بـه مکارم و فضایل اهتمام ورزد. روایت شده کـه خداوند بـه حضرت موسی وحی فرستاد کـه ای موسی حق شکر مرا بـه جای آر، عرض کرد پروردگارا چگونـه شکر کنم تو را کـه حق
شکر تو باشد درون حالی کـه هیچ شکری نیست کـه به آن ترا شکر کنم، مگر آنکه همان شکر هم نعمتی هست که تو بـه من ارزانی داشتی، فرمود: ای موسی اکنون حق شکر مرا ادا کردی کـه دانستی آن هم از من است.(3)
علامـه طباطبائی درون توضیح آیـه...سیجزی اللّه الشاکرین مـی فرماید: و حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنانکه حقیقت کفری کـه مقابل آن هست اخفاء نعمت مـی باشد و اظهار نعمت عبارت از استعمال آن درون محلی هست پس شکر خدا بـه این هست که انسان نعمت را درون محل خودش بکار و در موقع استفاده از آن نیز متذکر خدا بوده باشد.(4)
قرآن کریم تشکر از خدا را قرین با ذکر پروردگار مـی داند و مـی فرماید: «فاذکرونی اذکرکم و اشکرولی ولاتکفرون»(5) درون اینجا یـاد و شکر الهی تنـها یک ذکر زبانی صرف نیست بلکه منظور از یـاد، پاک ساختن روح و جان از رذایل و آماده شدن آن به منظور پذیرش رحمت پروردگار هست و منظور از شکر استفاده هر نعمتی بـه جای خود و در راه همان هست که به منظور آن آفریده شده. معنای دیگر شکر کـه از آیـه: «اعملوا آل داود شکراً»(6) مستفاد مـی شود این هست که شکر بیشتر عمل انسان را درون بر مـی گیرد گرچه یکی از اقسام شکر عمل بـه جوارح است. امّا حتما تلاش گردد با بهره گیری صحیح از نعمت های داده شده شکر آن را درون عمل بجا آوریم کـه اقل مراتب شکر است. بـه عبارتی دیگر مـی توان بیـان داشت کـه شکر آن هست که انسان همـیشـه و در همـه حال بدون فراموشی بـه یـاد خدا باشد و بدون انجام گناه بـه دستورات الهی گردن نـهد.
از مسائلی کـه فرهنگ اسلامـی بر آن تأکید کرده و در قرآن و روایـات بـه عنوان خصلتی ارزنده و نیک به منظور انسانـها بیـان شده شکرگزاری و سپاس از بابت نعمتهای الهی است. اسلام مـی خواهد افراد بـه درجه ای از یقین برسند کـه در هر حالی اعم از آرامش و یـا روی آوردن مصائب شکر خدا را بجای آورند. بنظر مـی رسد کـه انسانـها بعد از دریـافت نعمت، شکر بجای آورند امّا عارفان و اهل معرفت معتقدند کـه حتی بلایی کـه انسان بدان گرفتار مـی شود جای سپاس دارد و شخصی کـه به ناراحتی مبتلا شده خداوند را حمد گوید کـه از مـیان بلاهای گوناگون بـه یکی از آنـها گرفتار آمده است. علماء درجه شکر را از صبر برتر دانسته و گفته اند شکر از رضا برخیزد و ریشـه صبر درون ناپسندی نـهفته است.
شکر درون قرآن و منابع اسلامـی
شکرگزاری بدرگاه الهی از مـهمترین خصوصیـات انسان است. گرچه نعمتها و فضل پروردگار بسیـار زیـاد مـی باشد و قابل احصاء نیست امّا همـین معرفت و شناخت کـه بشر بداند از شکر الهی عاجز هست مقدمـه ای بر رویش این فرهنگ درون وجود او خواهد بود. بـه قول شاعر:
فضل خدای را کـه تواند شمار کرد یـا کیست آنکه شکر یکی درون هزار کرد
بنده همان بـه که زتقصیر خویش عذر بـه درگاه خدای آورد
ورنـه سزاوار خداوندیش نتواند کـه به جای آورد
فضل خدای را کـه تواند شمار کرد یـا کیست آنکه شکر یکی درون هزار کرد بنده همان بـه که زتقصیر خویش عذر بـه درگاه خدای آورد ورنـه سزاوار خداوندیش نتواند کـه به جای آورد ثناگویی درون برابر نعمت و بخشش را شکر گویند. چنانچه قرآن درباره حضرت ابراهیم مـی فرماید: «شاکراً لان و هداه الی صراط مستقیم(1)؛چون حضرت ابراهیم نسبت بـه نعمت های الهی شکرگزار بود و در این راه ایستادگی کرد و از مشرکان اعراض نمود، خداوند وی را بـه عنوان رسول خویش برگزید و به راه راست هدایت کرد.»
هم چنین وقتی کـه حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را درون سرزمـین بی آب و علف مکه قرار داد با خداوند راز و نیـاز کرد کـه ای پروردگار ما: برخی از فرزندانم را بـه وادی بی آب و علف نزدیک خانـه گرامـی تو جای دادم که تا نماز بگذارند بعد ای خداوند متعال دلهای مردمان را چنان کن کـه بسوی آنـها مـیل کنند و از هر ثمره ای روزیشان ده باشند کـه سپاس گذارند.(2)
در این آیـه کـه ترجمـه آن گذشت حضرت ابراهیم درون دعای خویش بر شکر و سپاسگزاری بر نعمتهای الهی تأکید مـی ورزد. همانگونـه کـه یـادآوری نعمت و اظهار آن را شکر گویند. فراموش نمودن نعمت و غفلت از آن و تفکر ن درخصوص منعم، خود کتمان حقیقتی هست که معادل کفر محسوب مـی شود.
شکر مراتب و درجاتی دارد، تشکر بـه قلب و اعماق روح و روان و تذکر بـه آنچه اعطاء شده است، جاری ساختن بر زبان و ثناگویی منعم، بروز شکر بر جوارح و اعضاء بـه نحوی کـه انسان درون حد توان بتواند از قوای خود درون جهت مصالح و اموری کـه رضایت الهی درون آن نـهفته هست اقدام نماید.
در منابع اسلامـی شکر را اینگونـه معرفی کرده اند: ثناگویی و سپاسگزاری بر زبان آوردن الفاظ نیست کـه بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویی مرحله ای بالاتر و رتبه ای ژرف تر دارد. انسان شاکر درون فیض هستی و سرچشمـه رحمت و نعمت الهی تفکر مـی کند و از رهگذر این اندیشـه بـه باوری مـی رسد کـه رشته هستی او را بـه طور عملی و عینی بـه بارگاه پروردگار ربط مـی دهد چنین تفکر و باوری موجب مـی شود کـه انسان حتی لحظه ای از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهای خویش را بـه عبث نگزارند و از تلاش درون جهت تزکیـه و سبقت درون تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و برای نیل بـه مکارم و فضایل اهتمام ورزد. روایت شده کـه خداوند بـه حضرت موسی وحی فرستاد کـه ای موسی حق شکر مرا بـه جای آر، عرض کرد پروردگارا چگونـه شکر کنم تو را کـه حق شکر تو باشد درون حالی کـه هیچ شکری نیست کـه به آن ترا شکر کنم، مگر آنکه همان شکر هم نعمتی هست که تو بـه من ارزانی داشتی، فرمود: ای موسی اکنون حق شکر مرا ادا کردی کـه دانستی آن هم از من است.(3)
---------------------------------------
1. سوره نحل، آیـه 121.
2. سوره ابراهیم، آیـه 37.
3. اصول کافی، ج 4، ص 301.
شکر از دیدگاه معصومـین(ع) وظیفه شکرگزاری نعمتی هست که بزرگان دین دربش کوشیده اند و خویش را بدان آراسته اند. از امام صادق(ع) روایت شده کـه رسول خدا(ص) درون شبی کـه نزد عایشـه بود درون پیشگاه الهی سر تواضع فرود آورده و به عبادت و دعا مشغول شد، عایشـه کـه این حالت را از پیـامبر خدا دید بـه او گفت: یـا رسول اللّه چرا خود را بـه زحمت مـی اندازی با اینکه خداوند تو را آمرزیده هست نسبت بـه گذشته و آنچه آینده خواهی داشت. آن حضرت فرمود: ای عایشـه نباید بنده شاکری باشم؟(7)
توفیقی کـه انسان بـه گاه شکر و عبادت بـه درگاه حق بدست مـی آورد نعمتی هست ارزنده کـه خداوند او را بدان مفتخر نموده و لازم هست به پاس این شکرگزاری بـه شکری دیگر پردازد چنانچه امام سجاد(ع) درون مناجات شاکرین مـی فرماید: چگونـه مـی توانم حق شکر تو را بـه جای آورم درون حالی کـه همـین شکر من نیـاز بـه شکر جدیدی دارد و هر زمانی کـه مـی گویم الحمدللّه. بر من فرض هست که بخاطر همـین توفیق شکرگزاری بگویم: الحمدللّه.
حضرت علی(ع) درون موارد متعددی بـه اهمـیت شکر و فضیلت آن اشاره کرد و مـی فرماید: حمد و سپاس سزای خداوندی هست که حمد را بـه نعمتها و نعمتها را بـه شکر پیوند زده و به ازاء نعمتها حمد را واجب کرده و شکر را سبب فراوانی آنـها قرار داده، بر نعمت هایش او را حمد مـی کنیم چنانکه بر بلایش سپاسگزاریم.(8)
نعمتهای الهی افزون بر شکر و حمد انسانـهاست و یـادآوری این مطلب کـه بشر از سپاسگزاری الطاف بی حد الهی عاجز هست نزول نعمت از جانب پروردگار را بیشتر نموده و زمـینـه این امر را تحقق مـی بخشد. با این حال اگر انسان از دید خویش پنداشت کمتر از نعمتها بهره مند شده و به بلایـا و سختی ها گرفتار آمده وظیفه دارد بـه سپاسگزاری آفریدگار جهان بپردازد. و این نکته ای هست که حضرت علی(ع) بدان اشاره فرموده است: ای مردم زهد، دل نبستن بـه دنیـا، کم آرزوها و شکرگزاری نعمتهای ـ خداوندی ـ و دوری از حرامـهاست. بعد اگر بـه این سه چیز دست نیـافتید حرام بر شکیبایی و صبر شما غالب نشود و شکرگزاری از نعمتها را فراموش نکنید.(9)
شکر بـه هنگام برخورداری از نعمت ها و یـادآوری عظمت و ارزش آنـها اعم از مادی و معنوی موجبات تقرب بـه درگاه الهی و قرار گرفتن درون بستر پرستش حق هست که نـهایت هدف جهان خلقت مـی باشد.
انجام اعمال صالح و بروز رفتار صحیح و پسندیده از جلوه های شکرگزاری و بیـانگر تواضع، معرفت و شناخت بندگان با ایمان هست و مسلماً حتما خداوند را بـه عمل شکر گفت، امّا بزرگان و پیشوایـان دین حمد و سپاس از طریق زبان را نیز نوعی شکرگزاری دانسته اند. صفوان جمال مـی گوید:
امام صادق(ع) بـه من فرمودند: خدا هر نعمتی کـه به بنده ای دهد کوچک یـا بزرگ و او بگوید الحمدللّه شکرش رابجا آورده و باز فرمود: خدا هر نعمتی بـه بنده اش دهد کـه آن را از دل بفهمد شکرش را ادا کرده است.(10)
-----------------------------------
7. اصول کافی، ج 4، ص 289.
8. نـهج البلاغه، خطبه 113.
9. همان خطبه 80.
10. اصول کافی، ج 4، ص 293
از آموزه های دینی درمـی یـابیم کـه ایمان دو قسم هست یکی صبر و دیگری شکر، چنانچه درون احوالات پیـامبر اسلام(ص) آورده اند کـه هرگاه امری پیش مـی آمد کـه آن حضرت را شاد مـی کرد. مـی فرمود: حمد خدا را بر این نعمت و چون امر غم آوری برایش رخ مـی داد، مـی فرمود: حمد خدا را بـه هر حال.
تشکر از واسطه های نعمت
از نشانـه های ایمان درون وهله اول سپاسگزاری و شکر نسبت بـه خداوند هست که مظهر لطف و بخشش بوده و با نعمتهای فراوان مخلوقاتش را بـه بندگی و اطاعت از خویش فرمان داده است. درون مرتبه دوم تشکر ازانی کـه راه رسیدن بـه نعمات الهی را هموار نموده و واسطه این فیض شده اند وظیفه ای هست که مورد سفارش خدا و اولیـاء دین مـی باشد. درون روایت هست که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» هر درون مقابل احسان و نیکی بندگان خداوند شکرگزاری نکند خدا را شکر نگفته است. بنابراین اگر درون جامعه روحیـه تشکر و قدردانی از انسانـهای خیّر، مبتکر و خلّاق از بین برود، گرایش بـه فعالیت های مثبت و سازنده کمرنگ شده و دلسردی و خمودگی جای آن را خواهد گرفت.
از آنجایی کـه تشکر و تشویق بـه انگیزش افراد درون ارائه خدمات بهتر و مطلوبتر کمک مـی کند و روح و روان آنـها را شاد و بانشاط مـی گرداند، این امر همـیشـه مورد تأکید اسلام و پیشوایـان دینی بوده است.
در روایت هست که خداوند بـه یکی از بندگانش درون روز قیـامت فرمان مـی دهد بـه آتش، آن بنده گوید پروردگارا مرا امر مـی کنی کـه به آتش بروم درون حالی کـه من قرآن تلاوت نمودم، خطاب مـی رسد، آری قرآن خواندی ولی نعمت مرا کـه به تو داده بودم شکر نکردی. بنده مـی گوید: خدایـا هر نعمتی کـه دادی من شکر آن را بجا آوردم. آنگاه نعمتها را بر مـی شمارد و بیـان مـی کند کـه شکر آنـها را انجام دادم. خطاب مـی رسد. بنده من راست مـی گویی ولیکن تو شکری کـه نعمت مرا بـه تو رسانید انجام ندادی و من تعهد کردم برخودم کـه نپذیرم شکر بندگان خودم را درون مقابل نعمت هایی کـه به او دادم مگر آنکه شکر کند بنده ای را کـه به او نعمت مرا رسانیده است.(11)
علامـه جعفری مـی گوید: شکر و سپاس، یکی از عالی ترین عوامل سازنده روح انسانی است. آغاز چنین معرفت و عمل، آغاز تکامل انسانی و برقراری یک ارتباط معقول مـیان او و جهان هستی و همنوعان خویش مـی باشد. درون راه وصول بـه چنین مقام والا، نخستین معرفتی کـه نصیب انسان مـی گردد، این هست که اولاً مـی فهمد کـه به هیچ وجه از خلاق هستی و فیض بخش کائنات، طلبکار نیست کـه در نتیجه آن چه را کـه در این زندگانی بـه دست مـی آورد، یک ضرورتی باشد کـه خداوند مجبور هست آن را بـه مخلوقات خود بدهد؟ تنـها چنین معرفت هست که فیض بودن هستی را به منظور انسان قابل درک مـی سازد. یک نتیجه بسیـار با اهمـیت کـه از این درک حاصل مـی شود طراوت و انبساط و سرور درونی هست که با غوطه ورشدن درون مصائب و ناگواری های حیـات طبیعی هرگز مختل نمـی گردد... هر نعمتی شایسته شکری هست که به منظور برآمدن از عهده حق آن نعمت بایستی آن را بـه جای آورد و خود این توجه و آگاهی تدریجاً مـی تواند اراده شکرگزاری را تحریک نموده و این کمال را نصیب انسان سازد.(12)
-----------------------------------
11. اصول کافی ، ص 303.
12. ترجمـه و تفسیر نـهج البلاغه، علامـه جعفری، ج12، ص 13ـ10
ثمرات شکرگزاری
خداوند درون قرآن آورده هست «لئن شکرتم لازیدنّکم ولئن کفرتم انّ عذابی لشدید» از اثرات قابل توجه شکر فزونی نعمت هست و از اثرات کفر نعمت، عذاب پروردگار مـی باشد. با دقت درون آیـه فوق درمـی یـابیم کـه خداوند درون برابر نعمت هایش نیـازی بـه شکر ما ندارد گرچه دستور بـه شکرگزاری داده و اینکار موجب نعمت دیگری بر ما مـی شود، مـهم این هست که ببینیم حقیقت شکر چیست و بخشنده نعمت کیست؟ کـه این توجه و آگاهی قدم اول شکر و ثنا با زبان مرحله بعدی و از هر دو بالاتر اقدام و شکر عملی است.
افزایش نعمتهای خداوند کـه به شکرگزاران وعده داده شده تنـها بـه نعمتهای مادی تازه منحصر نمـی باشد. بلکه نفس شکرگزاری توأم با توجه خاص بـه خداوند و عشق بـه ساحت مقدس ربوبی هست خود نعمتی بزرگ مـی باشد کـه موجب تربیت نفس و هدایت بـه مسیر حق مـی گردد.
در روایت هست که حضرت رضا(ع) فرمود: بپرهیزید خدا را و بر شما باد تواضع و شکر و حمد خدا، بـه درستی کـه در بنی اسرائیل مردی بود کـه شبی درون خواب دیدی کـه گفت نصف عمرت درون وسعت رزق و روزی هستی، انتخاب کن نصف اول عمر باشد یـا نصف آخر، مرد گفت صبر کن که تا با شریک زندگیم ـ همسرم ـ م کنم و بعد پاسخ گویم. صبح کـه از خواب بیدار شد بـه همسرش گفت: دیشب مردی بـه من خبر داد کـه نصف عمرت درون رفاه خواهی بود و مخیری انتخاب کنی کـه نصف اول باشد یـا نصف آخر و من مـهلت خواستم که تا با تو م کنم. حال تو انتخاب کن. همسرش گفت: نصف اول را انتخاب مـی کنیم. مرد پذیرفت و آنگاه دنیـا بـه او روی آورد و هرچه نعمت بر او بیشتر مـی رسید همسرش مـی گفت بـه فلان همسایـه و فلان فامـیل کـه محتاجند کمک کن و این روش آنـها بود هر وقت نعمتی خداوند بـه آنـها مـی داد صدقه مـی دادند، شکر مـی د و بخش مـی نمودند که تا اینکه شبی درون خواب دید کـه به او گفتند نصف عمرت کـه باید درون رفاه باشی تمام شد. مرد گفت صبر کن با همسرم م کنم صبح بـه همسرش گفت: دیشب مرا خبر دادند کـه نصف عمرت کـه باید درون رفاه باشی تمام شده است. همسرش گفت: خداوند بـه ما نعمت داد و ما شکر کردیم و خدا وعده داد، کـه اگر شکر نعمت کنید، نعمت شما زیـاد مـی شود و او اولی بـه وفاء هست پس شب بـه مرد خبر دادند کـه گفته همسرت درست هست و نصف دیگر عمرت را نیز درون رفاه خواهی بود. زیرا کـه شکر نعمت کردی.(13)
-------------------------------------
13. مشکاة الانوار،ص 45
[فرهنگی گیاه ان د ارویی مفید برای صفر ا سودا]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 19 Sep 2018 18:53:00 +0000